سکوت پونه

همین ده سال پیش انگار همین دیروز بود آره فکر میکردم که اون آدمو اینقدر دوست دارم که حاضرم تمام جاده های دنیا را  پیاده به این امید برم که تهش به اون برسم یعنی ته جاده ولی زندگی چیز دیگه ای رابهم یاد داد.سال ب سال تجربه هام زیادتر شد  و نگاهم ب زندگی تغییر, کرد الان معنی همه چیز واسم تغییر, کرد

روزی آید که دلم هیچ تمنا نکند..

تو خودت اولین نفر بودی که از سال هشتاد تا هشتاد و هفت آزارم دادی تو باعث شدی ک سقف اعتماد فرو بریزه تو باعث شدی ک دخترک شاعرپیشه احساساتی  زود جوش  تبدیل ب آدمی پر از تنهایی و سکوت بشه امیدوارم جان جانانت یه روزی مثل من نشه.توی کتاب چهار اثر اسکاول شین خوندم که نفرت روماتیسم میاره اره واقعا میاره دفع پروتین کلیه هام شاخه ای از روماتیسم من از خیلی متنفرم و این تنفر باهام هست اشرف زهره لیلا رحیمه ندا  و خودت و خودش

دانه های قهوه پوکه های فشنگ اند، هر کدام عطری را کشته اند وخون خاطره ای را ریخته اند اما عطر تو از تمام جنگها زنده برمیگردد بدون آنکه بوی باروت بگیرد